سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امام اقا خامنه ای
پنج شنبه 89/4/3
بذرهای انقلاب ... نظرات() 

بسم رب الشهداء و الصدیفین

سلام بر خورشید انقلاب اسلامی ایران.

همانکه بذرهای انقلاب را با نور افشانی خود شکافت تا جوانه های سبز آنان سر از تخم برآورند و قد علم کنند.

تابش این آفتاب گرم فتح بر جوانه های انقلاب ادامه یافت تا اینکه آن جوانه های نورس ، امروز درختانی تنومند شوند که در برابر هیچ طوفانی کمر خم نکنند تا چه برسد در مقابل پف کردن عده ای بی رمق.

جوانان ولائی ایران اسلامی آنچنان قدرتمند و پر صلابت گشته اند که دنیا را انگشت به دهان گذاشته اند و این چنین خواهند ماند انشاءالله.

در این روزگار پر فتنه و دشمن خیز ، دیدیم که ولی فقیه زمان ما چگونه با نور افشانی خود راه راست را روشن کرده و ظلمت ظالمان را به عقب راند.

ما عاشقان ولایت ، هستیم تا ظهور صاحب ولایت و امامت و به احدی مجال جولان و رذالت نخواهیم داد.

ما ایستاده ایم تا وقت شهادت .

انشاءالله


پنج شنبه 89/4/3
حضرت امام خامنه ای روحی فداه ... نظرات() 

 

امام خامنه ای


پنج شنبه 89/4/3
رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران ... نظرات() 

 

 

حضرت آقا


پنج شنبه 89/4/3
بهر عشق ... نظرات() 

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای ما تو خورشید انقلاب هستی و ستارگان بیشماری بر گرد تو می چرخند و بیمارند.

بیماری شان درد دوری از محضر تو می باشد که نمی توانند هر لحظه در کنار تو باشند ای طلوع آفتاب فتح و ظفر.

نگاه مهربان تو دل عاشقانت را آواره کوه و بیابان دل می کند و دل از برایت ناله ها دارد.

نمی دانم چرا سیه دلان روزگار اشعه نورانی وجودت را نمی بینند و در پستوی ظلمانی خانه قدیمی افکارشان گرفتارند.  کسی جز خودشان مجرم نیست ، زیراکه پنجره های پستوی خود را گل گرفتند و راه نور خورشید را ببستند.  ای کاش روزی زلزله ای آید و این خانه های تاریکشان را بتکاند تا روزنه ای بسویشان باز شود. و آنگاه خواهند دید نور وجودت نوای سرسبزیست نه آنچه گرگان تیز دندان گفتند.

ما پروانه های گرد وجودت نه همچون دیگر پروانه ها هستیم که از جنس صدای چهچه آن ذوالفقاریم.

ما اهل کوفه نیستیم ،

ما اهل جبهه هستیم.

ما از فراق مرگ شیرین شهادت زنده هستیم تا بیاید.

ما تا همیشه در کنارت ، بهر عشق آماده هستیم ، ای امام سید علی آماده هستیم.


پنج شنبه 89/4/3
جان هوائی ... نظرات() 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

من یک سربازم.

سرباز چه اسم زیبا و عاشقانه ایست. در راه ولایت و ولی فقیه زمان سر باختن آنقدر زیبا و دوست داشتنی ست که انسان فراموش می کند سر داشتن چگونه است. 

گردن زیر شمشیر دشمنان آقایمان خواهیم نشاند تا از بوسه تیغ تیز دشمنان او بر لبان گردن بی مقدارمان ، سر از شوقش بپا خیزد و از این پیکر خاکی جدا گردد.

سربازی برای تاج سرمان بسی زیباست و جان افزا.

سر، ای خانه افکار و خیال هرگز نباید فکر ماندن بی علی باشی که آنوقت خود بسویت تیر داغ آواره خواهم کرد.

اینجا باغ دل هست و هوایش عطر عرشی شهادت را گرفته.  در این باغ لاله ها بسیار هست و شاخه های عشق کمر خم کرده و بهر غم یارش رکوعی آسمانی تا ابد.

ای تیغ تیز دشمن آقا ، کجائی بی قرارم ، بی قرار بوسه ات بر قلب و سر ، جانا بیا جانم هوائی شد.


پنج شنبه 89/4/3
تصویر اقا ... نظرات() 

 


 

اقا
پنج شنبه 89/4/3
هزاران بیقرار ... نظرات() 

بسم رب الشهدء و الصدیقین


کجایند دشمنان ولایت تا ببینند خون قلب عاشقان هر دم چه گوید. کجایند روبه هان تا نعره شیران عاشق بر ولایت را بخوانند.


کجایند بچه گرگان گرسنه تا کمی سیراب گردند با خروش بچه های مرد مرد.


شما ای کودکان خاک بازی ، بشنوید از قصه خون دل عشاق آقا.


خون قلب عاشقان گوید :


بچرخم روز و شب گرد علی، آقای مردان دلیر بیشه همت به راه مهدی صاحب زمان آن منتظر تنهای تنها در بیابانهای عالم .


بچرخم روز و شب تا که بیابم بوسه ای  از تیغ تیزی در میان جمع مرد و جمع نامردان عالم خوار بد خو.


کجائی ای نوازشهای دست سرخ تیز از چله هر دشمن بد عهد.


بیا جانا بیا چون بیقرارم بیقرار لحظه ای هم صحبتی با تو بیا ای پیک شادی از بیابان های عشاق ولایت.


بیا ای تیر داغ دشمن مولا من هم صورتم سرخ است و گلگون تا قیامت ای سفیر عاشقی با حق بیا.


بیا چون من هزاران در هزاران بیقرار ، چشم انتظارند .


 


پنج شنبه 89/4/3
نقش رخ ... نظرات() 

بسم رب الشهداء و الصدیقین


چند روزی است بر صفحه جعبه جادوئی نمایان نشده ای و صفحه چشمان ما برفکی ست.


چشمان ما بی نقش رخت ، چون کوه های مه گرفته میشود و دلمان شاکی ز این حال.


گویند بزرگی از عرفا گفته معصومین علهیم السلام در شما تصرف کرده اند .  و به حقیقت این چنین است که عاشقان بسیارند چه در این سرزمین شیران و دلیران و چه در سرزمینهای دیگر.


ای کاش من هم یک چفیه از شما بر گردن داشتم و در قبرم به سر می کشیدم و  فرشتگان را خوشحال می کردم.


کاش بخاطر عشقت ، خداوند شهادت در رکابت را نصیب من و خیل عاشقانت نماید.


پنج شنبه 89/4/3
چهره ماه ... نظرات() 

بسم الله الرحمن الرحیم


آن بار نخست که چشم من باز شد و چهره ماه تو بدیدم ، آن ماه نبود که دیده دید ،  خورشید بدید و دل بچید. 


 ای آفتاب به آسمان پاک مزرعه در دل شب ، شب تاب و توان رخ زیبای تو را به دل ندارد. آنانکه با زلف شب تار جهالت گره خوردند، هرگز نتوانند به رخت نظاره دارند.


آن چشم که در تاریکی ظلمت شده ساکن ، کی به روی خورشید که تو باشی بتوان دمی نظر کرد.


ما مفت گرفتار غم عشق تو نیستیم. زیرا که مفت کسی ندید چیز.


ما آتش و تیغ و سنگ نبینیم، زیرا که به عشقت شده ایم کور. کوریم به غیر و شده ایم بصیر و بینا ز تو هرچه. از دوست چه نیکوست رسد بما هرچه.


ما ز سنگ دشمنان تو چو کوه گشتیم. کوه را چه کسی دهد تکانی؟


گر سنگ زنند به ما و گر تیغ، ما شاخه گل دهیم به هر تیر.


اما...


اما چو کسی به تو کند بد، از ریشه در آوریم نهالش.


ما منتظر ولـــــیّ  حقّیم ، ما خود از پی تو بسوی او بسی بگردیم...


پنج شنبه 89/4/3
دلمان تنگ شده ... نظرات() 

بسم رب الشهداء و الصدیقین


ای آقای ما ، فردای آن روز که صیاد تو بشهادت رسید بر سر مزارش رفته بودی و به خانواده اش فرمودی: دلم برای صیادم تنگ شده.


ای تاج سر عشاق ولایت، ما نیز دلمان تنگ شده. هم برای تو و هم برای غم تو تنگ شده.


 دیروز و امروز و فردا و فرداها ، دلمان برای نشستن در کنارت تنگ شده.


دل عاشق جز صورت یار چه خواهد. کاش هر روز می توانستیم از انوار صورت نورانی ات گل بچینیم و در باغچه قلبمان بکاریم. و بعد صبح به صبح با اشک چشمان خود که از فراقت جاری میشود این گلهای نورانی را آبیاری کنیم و از عطر و نقش و نگار دل انگیز آن بهره ها ببریم.


کاش هرگز رخ زیبای تو از چشم نرود .  این سر برود هیچ بود ،  صورت دلدار ز این دل نرود.


دیر زمانی ست که سرهای خود را برای قربانی کردن در جلوی قدمهای استوارت کنار گذاشته ایم.  شاید کسانی ما را دیوانه بخوانند ، بله ما دیوانه ایم ، دیوانه سردار شجاعت.


گاه گاهی از دشمنان شما خنده ها می کنیم با دوستان. چقدر بیمارند که عقل از سرشان فراری ست. زیراکه نمی دانند ما دیوانه گان ولایت با اهل کوفه آشنائی نداریم و تنها عطر ذوالفقار علی را بر سینه داریم.  و شهادت را برای پرواز به آسمانها نشانه داریم.


کاش آن چفیه بر گردن استوار بودم                   هر دم ز نوای خوش یار بیدار بودم